پیکارهای عقیدتی و مبارزه های فکری فرهنگی، عرصه ای برتر از جغرافیا و مکان؛ تاریخ و زمان دارد. از آغاز آفرینش تا پایان هستی بوده و هست و خواهد بود. شعاع این مبارزه فراتر از درگیری افراد بر سر دارایی، توانایی، زیبایی و یا مقام اجتماعی خواهد بود که اینها گذرا، ظاهری و کم ارزش بوده و نقشی بنیادین در زندگی انسانها نخواهند داشت اما پیکارهای عقیدتی گستره ای بی کران از همه انسانها، ارزشی افزون همانند هدایت و سعادت افراد و قداستی برتر از باورهای دیگران با خود داشته، فطرت انسانها را به سرچشمه جاودانگی می رساند و هدف آفرینش را که معرفت، عبودیت و ابدیت است فراهم می سازد. در پرتو این حقیقت رابطه انسانها با خود، دیگران و خداوند ترسیم می شود و هستی در نگاه آدمی جلوه ای نو، زیبا و هدفمند می یابد.
آنان که در این صحنه حق جو و حق گرا گردند، به یقین «به اضافه بی نهایت» شده اند و کسانی که هوا و هوس سکاندار وجودشان گشته از ساحل نجات و رستگاری فکری و فرهنگی دور شوند، «منهای بی نهایت» می شوند. از این رو است که جنگهای عقیدتی، مرز نمی شناسد و میدان مبارزه آن، همه دلهای پاک و سیرتهای سپید است. ارزشی برتر از «حکومت» داشته و عرصه ای گسترده تر از «فدک» دارد. آنچه در این میان مورد اختلاف دو جبهه حق و باطل است «انسان» است؛ یعنی برترین موجود آفرینش و سعادت او، و آنکه در هر زمان بیرق این مبارزه را بر دوش دارد؛ «رسول» است با «رسالت الهی»؛ «امام» است با «ولایت خدایی» و «فقیه» است با «ولایت دینی».
اگر فاطمه زهرا(س) تنها و بی یاور به دفاع از ارزشهای اصیل اسلامی پرداخت؛ گاه با محاجّه ها و خطبه های خود به دفاع از حق از دست رفته خود همت گماشت و در صحنه های مختلف از امام زمان خود و امامت او پشتیبانی
جنگهای عقیدتی، مرز نمی شناسد و میدان مبارزه آن، همه دلهای پاک و سیرتهای سپید است. ارزشی برتر از «حکومت» داشته و عرصه ای گسترده تر از «فدک» دارد.
کرد، به یقین ارزشهای مادی فدک به تنهایی و جلوه های ظاهری حکومت، مورد نظر فاطمه(س) نبود، بلکه نگاه ژرف و الهی او انحراف صراط مستقیم سعادت را در بیراهه حکومت و سراشیبی سقوط احکام آسمانی اسلام و ارزشهای الهی را در غصب فدک می نگریست؟ بیراهه و سراشیبی که پرتگاههای مرگبار عزت، افتخار و سربلندی مسلمانان را در پیروی از بهترین انسانهای روی زمین در پی داشت.